در سال 1848 وحشتی فوق العاده مردم فرانسه را فرا گرفت . زیرا اطلاع یافتند که تعداد زیادی قبر زنان و دختران جوان را در گورستان شکافته و پس از تجاوز ، شکمهای آنها را دریده و روده هایشان را بیرون ریخته و مقداری از گوشت آنان را خورده اند . دو سال این حوادث تکرار شد تا اینکه فرانسوا برتران ستوان ارتش فرانسه 24 ساله دستگیر شد و به همه جنایتهای خود اعتراف کرد .
چهره روانشناختی
برتران از آغاز جوانی پیوسته دستخوش توهم بود هر وقت تنها می شد ، زنان و دختران زیبا را برهنه جلو خود تصور می کرد . در همان ایام او به قدری خجالتی بود که جرات نمی کرد که به سوی زنی نگاه کند ، اما این جوان خجالتی از رنج دادن دیگران لذت می برد و غالبا گربه ها و گنجشک ها را می گرفت و شکم آنها را با ناخن خود پاره می کرد و روده هایشان را بیرون می آورد و میخورد .
در اعترافات خود نوشته است : وسوسه های من شدت گرفت و رغبت عجیبی داشتم که قبر زنان را بشکافم و ببینم این زنان زیبا در قبر چه صورتی دارند یک شب قبری را شکافتم ، شکم مرده را با چنگال خود پاره کردم و روده هایش را در آوردم . این امر بعد ها برایم عادت شده بود پس از شکافتن قبر ها ، به ناموس مرده ها تجاوز می کردم و قلب آنها را بیرون آورده ، گاز می زدم .
با وجود این جنایت ها ، دادگاه ماده قانونی را که بتواند جنایت ها برتران را با آن تطبیق دهد ، پیدا نکرد و فقط ماده 390 قانون مدنی فرانسه با جرم او منطبق می شد ، به موجب این ماده ، هر کس رفتاری منافی احترام نسبت به مرده ای مرتکب می شد ، مجازات او یک سال زندان بود
بنابر این ستوان برتران به جرم شکافتن 500 قبر و تجاوز به 500 مرده و شکافتن شکم آنها فقط به یک سال زندان محکوم گردید . پدرش از غصه دق کرد و ارث هنگفتی به او رسید . او پس از آزادی از زندان زنی گرفت و چند فرزند پیدا کرد و باقی عمر را با خوشی و آرامش گذرانید . دیگر در فکر زنان مرده نبود برای آنکه به زن زنده ای دسترسی پیدا کرده بود .
نمونه دوم
مراجع جوانی سی و پنجساله ساله بوده که به عنوان کارمند خدماتی در یک بیمارستان شلوغ سالها مشغول به کار بود. وظیفه نقل وانتقال اجساد فوت شدگان را به سردخانه را بر عهده داشت . می گفت از همان ابتدا کنجکاوی عجیبی راجع به مرده ها داشتم. احساسی که هیچ وقت راجع به زنان دور و برم نداشته ام.
نیرویی عجیب مرا به سمت آنان می کشاند. ترکیبی از شهوت و راز. تماس جنسی با آنها چنان هیجانی به من می داد که هیچ چیز دیگر در دنیا نمی توانست آن را ایجاد کند. چون کلید سردخانه دست من بود و از قضا همه کارکنان از سردخانه وحشت داشتند جای امنی داشتم و نگران لو رفتن نبودم. گاهی مریضهای خاصی که مردنی بودند را شناسائی می کردم حتی اگر شیفتم نبود با اصرار جای کارکنان دیگر را می گرفتم تا جنازه از دستم نرود ترکیب سردی جنازه با گرمی بدنم باعث تحریک شدیدم می شدبا خشم و عصبانیت با آنها رفتار می کردم احساس توانمندی و قدرت زیادی پس از کارم با آنها می کردم مرده ها ساکتند و حرف نمی زنند و این مرا به شوق می آورد
یافته تشخیصی : فرزند سوم یک خانواده شش نفری بوده است . از طرف دو برادر بزرگنر مدام تحقیر می شده و تجربیات ناخوشایندی از مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتن در کودکی و نوجوانی توسط پسران فامیل و همسایه ها داشته است. خشم وی نسبت به جنازه ها انعکاس خشمی کهنه است که ریشه در تجربیات قدیمی وی دارد. انتخاب مرده ها به عنوان شریک جنسی می تواند میل ناخودآگاه به مردن اطرافیان و کسانی باشد که به وی آسیب زده اند. عمل جنسی با مردگان سمبل انتقام و همچنین شیوه ای برای تخلیه هیجانات دردناک باقی مانده از کودکیش تفسیر می گردد.